چه دیر برگشتی لئو...ما در این زمستان یخ بستیم...

و چشمایمان خشک شده بود به بچه های همسایه نزدیک که کنار شعله های بخاری گرمشان لم داده بودند و تمام فکرشان سرما نخوردن آدم برفیشان بود...و انگار نه انگار که همسایه روبرویی دارد از سرما می میرد...
چه دیر برگشتی لئو...بابابزرگ مهربان برای نوه اش توپ طلا کادو آورده و ما درخت کریسمس مان همان بوته خشک شده توی باغچه مان است...
- ۰ نظر
- ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۴:۳۴